ترمه ترمه ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

دلبرک مامان و بابا

حرفای مامان به دخترش

سلام مامان جون دختر خوبم، قربونت برم، نمی دونی چقدر دوست دارم. عزیز دلم از صبح تا شب تو دل مامان تکون میخوری نمی دونی چقدر عاشق تکون خوردناتم مامان جون اگه تکون نخوری کلی ناراحت میشم اینقدر باهات حرف میزنم تا بیدارشی و برام تکون بخوری آخه نمی دونی وقتی تکون میخوری خیالم راحت میشه و مطمئن میشم که حالت خوبه پس برای اینکه مامان تا موقعی که دنیا بیایی خیالش راحت باشه و خوشحال بشه شما باید قول بدی که هر روز بیشتر از روز قبل شیطونی کنی . باشه دختر خوبم . عزیزم الان که دارم برات می نویسم تو شرکتم ولی مامان تنهاست آخه خاله ها همه رفتن کارخانه و مامان و بخاطر اینکه یه وقت خدایی نکرده برای شما اتفاقی نیوفته نبردن آخه می دونی به خاطر اینکه کار...
1 مهر 1391

خاطرات خوب قبل

سلام دختر عزيزم مامان جون بالاخره تصميم گرفتم شروع به نوشتن خاطراتمون كنم . خوب اول از همه يه كم از خاطرات قبليمون تا امروز رو برات مي نويسم بعد قول مي دم هر وقت تونستم بقيه اتفاقات و خاطرات زندگيمونو برات بنويسم تو هم بايد قول بدي وقتي بزرگ شدي و وبلاگتو تحويل گرفتي بقيه خاطراتتو خودت تو وبلاگت ثبت كني .باشه عزيزم ؟ خوب از اينجا شروع مي كنيم : من و بابا حميد روز سوم تير ماه سال 87 كه روز مادر بود با هم عقد كرديم بعد از يك سال در تاريخ 26 خرداد سال 88 با هم ازدواج كرديم . روزي كه فهميديم شما ني ني كوچولو تو دل مامانشه روز23 ارديبهشت سال 91 بود كه روز مادر هم بود . من تو روز مادر فهميدم كه مادر شدم نمي دوني كه چقدر احساس خوبي بود خيلي...
27 شهريور 1391

شروع

دختر خوبم ازتو ممنونم که هستی و با بودنت به من امید زندگی می دهی برای تو می نویسم اما با خود سخن می گویم و به این بهانه شیرین می گویم : دوستت دارم
21 شهريور 1391