ترمه ترمه ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

دلبرک مامان و بابا

گلبرگ نهم

1393/2/15 11:41
نویسنده : مامان نسیم
257 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر عزيزم

ماماني ديروز مثل هر روز رفته بوديم پارك  با دنيا و خاله شبنم وقتي رسيديم پارك اشاره كردي كه سرسره قرمزه رو دوست داري سوار شي دنيا از پله ها رفت بالا تا تو رو سوار سرسره كنه آخه ميدوني ماماني سرسره قرمزه بلند بود ما دستمون نمي رسيد تو رو بزاريم روش به خاطر همين دنيا رفت بالا و تو رو با خودش برد بالا ولي اون موقعي كه خواست بنشونتت سرت خورد به نرده بالاي سرسره و درد گرفت گیج تو يه اخم كردي ولي چون عاشق سرسره اي هيچي نگفتي خلاصه تو رو نشوند روي سرسره كه بيايي پايين ولي ماماني موقع پايين اومدن چرخيدي و برعكس اومدي كم مونده بود بيفتي كلي ترسيدم خوب اين بلنده رفتيم يه سرسره كوتاه تر پيدا كرديم از روي اون كه سر خوردي لبت خورد به لبه سرسره و گريه كرديگریه ما هم پشيمون شديم از اينكه اومديم پارك بعد از اينكه آروم شدي برگشتيم . موقع برگشتن رفتيم كنار حوض پارك فواره هاش روشن بود الهي قربونت برم فواره خيلي دوست داشتي عزيزه مامان .

اين روزا اصلاً دوست نداري بري خونه ماماني غمگین صبحها كه ميخوام بسپرمت به خاله شبنم كلي گريه ميكني گریهو دل منو ريش ميكني محكم ميچسبي به مامان و اصلاً نمي خواي بري پيش ماماني الهي قربونت برم مامان هميشه سر كاره تازه اين روزا دانشگاه هم ميره و تو خيلي مامانو نميبيني موقعي هم كه هستم يه جوري بهم ميچسبي كه ديگه هيچ كاري نمي تونم انجام بدم .

ديروز كه از سر كار برگشتم داشتي شير ميخوردي اومدم بالا سرت بهت سلام كردم و بوسيدمت و بعد رفتم كه دستامو بشورم آنچان گريه كردي كه ترسيدم برگشتم اتاق كنارت ولي تو با من قهر كردي قهر و رفتي كنار ديوار و پششتت رو كردي به مامان الهي فدات شم اينقدر بامزه بود كه نمي دونستم از بامزگي بخندم يا از كارت ناراحت بشم عزيزه دلم

قربونت برم دوستت دارم از دست مامان نارحت نشو نفسم .

پسندها (1)

نظرات (0)