گلبرگ اول
سلام دختر مامان
داشتم به خودم میگفتم شاید من نتونم مثل بقیه مامانا که برای بچه هاشون وبلاگ درست کردند خاطراتمونو اینجا بنویسم ولی بعدش به خودم گفتم هیچ اشکالی نداره اونی که باید بنویسه منم و اونی که میخونه تویی. تو دختره مامانی و مامان هرطوری بنویسه تو می فهمی چه خوب و چه بد مهم اصل قضیه است که ثبت لحظات ماست .
الان که شروع کردم به نوشتن ٨ ماه و ٢٨ روز از تولدت میگذره . توی این ٩ ماه کلی اتفاقات قشنگ و خوب برامون افتاده وجود تو برای ما بهترین و بزرگ ترین ثروت و دارایی دنیاست .
همیشه خدا رو هزاران بار شکر میکنم به خاطر هدیه آسمونی که به ما داده وقتی نگاهت میکنم بیشتر و بیشتر به وجود خدا ایمان میارم . خدایا قدرت و بزرگی تو اندازه نداره . همیشه پیش خودم میگم خدایا شکرت چطوری بچه ای که یک ساعت از ورودش به دنیا می گذره می دونه که باید چطوری شیر بخوره چطوری یه بچه به این کوچولویی می فهمه که باید بدن کوچولوشو بکشه و خودشو به طرف جلو حرکت بده سینه خیز بره چهار دست و پا بره بدون اینکه کسی راه و روش این کارها و بهش یاد داده باشه . خدای بزرگ من به خاطر سلامتی به خاطر اینکه این فرشته کوچولو رو به ما دادی به خاطر در کنار هم بودنمون ازت ممنونم .
خدایا شکرررررررررررررت